اگر به مشکلاتمان نگاه کنید میبینید که بیشتر این مشکلات ریشه در ذهن ما دارند. فرض ابتدایی همه آنها یکسان است، یک اتفاق خارجی روی میدهد، ما انتخاب میکنیم که فقط یک طرف جریان را ببینیم و بعد طوری آن را تفسیر کنیم که دچار تعارضات ذهنی شویم که نتیجه آن نوعی رنج احساسی است. بااینکه گفتن “مشکلاتت را رها کن” آسان است، همه ما میدانیم که عمل به آن، به این سادگیها هم نیست. همه ما سالها در جذب مشکلات و تعارضات شرطیسازی کردهایم. بدیهی است یکی از مهمترین عوامل بوجود آورنده یک سازمان ناآرام کارکنان آن سازمان می باشند . افراد ناآرام با تیپ شخصیتی و عمل خود موجب ناآرامی یک سازمان می گردند . از عوامل دیگرمی توان ناآرامی یک مدیریت سازمان اشاره نمود. که موجب ناآرامی سازمان می گردد. اگر مدیر نا آگاه باشد و از آرامش برخوردار نباشد ، سازمان در حیطه مدیریت او نیز دچار چالش ناآرامی می گردد. حتی مکان قرار گرفتن یک سازمان می توان موجب ناآرامی سازمان گردد. اما مهمترین عامل ناآرامی سازمان ناآرامی افراد و کارکنان می باشد
در اینجا تعدادی از تکنیک هایی که سازمان ها به کار می برند و شما هم میتوانید آن را امتحان کنید، معرفی میکنیم. با اولدوز گشت شرق همراه باشید:
اعتماد کنید
اطمینان کردن یک ویژگی غریزی است که از ابتدا در انسان هست. نگاهی به کودکان خردسال خود انداخته تا ببینید آنها با این ویژگی به دنیا آمده اند. اما اتفاقی که در طول زمان اتفاق می افتد این است که تفکرات بی اعتبار در ذهن ما اختلال بوجود می آورد و به آنها باور پیدا میکنیم. سپس سخت تلاش کرده اطمینان بیشتری داشته باشیم، اما این تلاش اثر معکوس دارد. ذهن را مثل یک لیوان شیشه ای که داخل آن شن ریخته شده متصور شوید. وقتی ذهن آرام است، بهترین کارکرد را دارد تا زمانی که لیوان بیفتد و شن ها بریزند. وقتی احساس اطمینان نداشته و استرس داریم، از ذهن خود بیشتر کار خواهیم کشید؛ یعنی لیوان را به شدت تکان می دهیم. نتیجه این است که همه چیز مبهم شده و پیش رفتن در این موقعیت سخت تر است. بنابراین دفعه بعدی که وارد اتاقی می شوید تا در برابر رئیس تان سخنرانی داشته باشید، یا اگر میخواهید در مورد افزایش حقوقی که استحقاق آن را دارید با او مذاکره کرده، تلاش داشته باشید زیاد از ذهن تان کار نکشید. اجازه دهید ساکن و آرام باشد. در این صورت دیگر استرس نداشته و بر چیزی که میخواهید در مورد آن صحبت کنید، تمرکز داشته باشید. در واقع باید ذهنتان را به تنظیمات کارخانه بازگردانید.
کنار گذاشتن مسائل بی اهمیت
بزرگ ترین چیزی که آموخته ام این است که بخش عمده زمان ما صرف تفکرات بی فایدهای میشود که بیدلیل ذهن ما را انباشته اند. این یعنی نمی توانیم واضح فکر کرده و دچار استرس می شویم. به محض اینکه دریابیم چگونه این تفکرات بی فایده را نادیده بگیریم، می توانیم تفکر واضح تری داشته باشیم، خلاقیت بیشتری داشته باشیم، تعارضهای کمتر داشته و بهتر کار کنیم. بنابراین قطار تفکرات خود را مثل یک نوار نقاله در فروشگاه و خود تفکرات را مثل اجناسی که روی آن قرار میگیرند در نظر داشته باشید؛ هر چه را می خواهید برداشته و بگذارید بقیه رد شده و بروند.
راهنمایی احساسات شما
خلاقیت چیزی نیست که بتوانید به زور آن را داشته باشید یا برای آن برنامه ریزی داشته باشید. بهترین ایده ها اغلب زمانی سراغ ما میآیند که به خلاق بودن فکر نمیکنیم یا به دنبال ایده جدیدی نیستیم؛ مثلا وقتی دوش می گیریم یا برای پیاده روی روزانه رفته ایم. هنگام کار کردن، اگر وضعیت ذهنی خود را دانسته، می توانید با بردن ذهنتان به جایی که در برابر تفکرات و ایده های جدید باز باشد، خلاق شوید. به بهترین جلسات توفان ذهنی که تاکنون داشته اید فکر کنید. در این جلسات احساس هیجان دارید و ایدهها از منبعی غیرقابل انتظار ظهور می کنند. این نتیجه ذهنی سالم و مولد است. به محض اینکه احساس تشویش، آزردگی و گیر افتادن را تجربه کنید، ذهنتان درگیر این احساسات می شود. از احساسات خود به عنوان سنسورهایی برای جست وجو حول تفکر مولد و غیرمولد استفاده کنید. اگر احساس خوبی دارید، حرکت کنید. اگر چنین احساسی وجود ندارد، بگردید تا خنثی شوید. در شرایط عملی، اگر خلاقیتی در ذهن شما جریان نداشته باشد، به آن اصرار نداشته باشید. استراحت کوتاهی کنید، همه چیز را از یاد برده تا ذهنتان خودش را برای تفکرات تازه اندازهگیری کند. به محض اینکه بفهمید ذهنتان چگونه کار میکند، احتمالات بی پایانی وجود خواهد داشت.